تابحال براتون پیش اومده که کاری رو انجام بدین و بعدش تا مدتها احساس حماقت بهتون دست بده؟ فکر میکنم مصداق بارز این موضوع رو میشه در تست عدم اعتیاد دید که برای استخدام در بعضی سازمانها و همچنین امر مقدس ازدواج جزء بایدهاست.حالا بگذریم از اینکه هزار و یک روش برای دور زدن این موضوع هست. ولی همیشه با اون بخش نگاه نافذ و چشمان کنجکاو(!) آقای نگاهکننده مشکل داشتم.
راستش نمیتونم هضم کنم چطور ممکنه کسی که در فرهنگ سنّتی و خانوادۀ ایرانی بزرگ شده، بتونه جلوی چشمان کنجکاو یک نفر دیگه در کمال آرامش این کارو انجام بده. حتی اگه معماری ما ایرانیها هرچقدر هم که مثلا پیشرفت کنه و آشپزخونه و اتاق خوابمون اُپن بشه ولی بعید میدونم کسی موافق WC اُپن باشه! زشته بخدا
برای خودم پیش اومده که برای استخدام در یک سازمان، فقط به خاطر همین تست عدم اعتیاد، عطاشو به لقاش بخشیدم. درعینحال بازهم پیش اومده که بنا به دستور مدیرعامل باشعور سازمان مربوطه، از این تست برای حقیر استثنائاً صرفنظر شده. همچنین اتفاق هم افتاده که مدیرعامل گفته آقاجان قانون قانونه و بنده هم عرض کردم خداحافظ. ولی دو مرتبه نتونستم از این موضوع فرار کنم و گیر افتادم.
یکیش سالها قبل بابت بیمه تامیناجتماعی بود که کلّی با آقای نگاهکننده حرف زدم و راضیش کردم بذاره در تنهایی کارمو بکنم و دومیش هم برای ازدواج بود که در هردو مورد، جدیّت و حس مسوولیت مثالزدنی جناب آقای نگاهکننده با اون نگاه نافذ، گیرا و بسیار جدی در زمان انجام وظیفه، در عین حالی که ستودنی بود، اما کار رو کمی سختتر میکرد.
چندی قبل صحبت همین موضوع با دوستان بود که گفتن مثل اینکه جدیداً به جای اون آقا با چشمان کنجکاو از دوربین استفاده میشه. خب خداروشکر که پیشرفت تکنولوژی تا اینجا هم رسیده. اما با این حال تجربهای نداشتم که کیفیت این کار جلوی چشم با جلوی دوربین چقدر میتونه متفاوت باشه.
اما زمانی که این مطلب رو در وبلاگ قبلیم نوشتم نظر ارزشمند و قابل تاملی از یک هموبلاگی عزیز و بزرگوار دریافت کردم با این مضمون:
راستی یه سوال:
اون آقای مسوول که متخصص در نگاهکردن و مُچگیری معتادین محترمه، اگه در مدرسه از بچهش بپرسن شغل بابات چیه؟ چی میگه به نظر شما؟!