مدتی قبل، طی صحبتهای خودمونی و نهچندانجدی، به دوستان گفته بودم که هوس تغییر حوزۀ کاری به سرم زده، مشروط بر اینکه موقعیت مناسبی گیرم بیاد.
امروز یکیشون زنگ زد و گفت آقای دکتری رو میشناسه که دنبال یک همکار برای مجموعه عظیمش میگرده.
پرسیدم حوزه کاریشون چیه؟ مدیر برای کجا میخواد؟ اصلاً دکترای چه رشتهای داره؟
گفت نمیدونم. یکی از دوستان ایشونو معرفی کرده و گفته که آقای دکتر، مدیر توانمندی میخواد و تا x میلیون حقوق ثابت (بدون احتساب متغیرها) پرداخت میکنه.
چون قسمت “مدیر توانمند” در مورد حقیر بهیچوجه صدق نمیکنه اولش خواستم بیخیال بشم ولی از طرف دیگه، هم رقم اعلام شده خوب و وسوسهانگیز بود و هم اینکه طبق تجربه بهم ثابت شده در اکثر موارد، شخص یا سازمان استخدامکننده، نمیدونه اصلاً چی میخواد!
بنابراین گفتم شمارهمو بهش بده صحبت کنیم. ضرر نداره (به قول معروف تیری در تاریکی بندازیم)
نزدیک ظهر یه پیامک اومد از شمارهای ناشناس که نوشته بود:
سلام. اگه قصد همکاری دارین X میلیون حقوق ثابت میدم!
خیلی بهم برخورد. مردک به خودش زحمت نداده بود یه تماس خشک و خالی بگیره. علاوه بر اون (با عرض پوزش) انگار داره با زن خیابونی حرف میزنه که سریع میره سر قیمت!
براش نوشتم: آقای محترم. آیا بهتر نیست قبل از هرچیز در مورد حوزۀ کاری صحبت کنیم؟
نوشت: املاک (و آدرس سایتش رو هم پایین اضافه کرد)
منم نوشتم: ممنون، در این حوزه هیچ نوع آگاهی و تخصصی ندارم . خداحافظ.
امشب کنجکاویم باعث شد برم سری به سایتش بزنم ببینم این چه موجودیه که خدا خلق کرده؟ قبلش هم سری به پروفایل تلگرام زدم. (بهرحال یکی از راههای شناخت سطحی و اولیه افراد ناشناس، دیدن عکسهای پروفایلشونه)
با دیدن پروفایلش، خشکم زد.
۸۰ عکس!
حداقل ۳۰ تا عکسش رو تو آتلیه انداخته بود. بقیه رو هم در فضای آزاد مثل دریا و جنگل و کوه و بیابون.
رفته بود بالای درخت عکس گرفته بود.
بالای کوه یه عکس دیگه.
درحال سقوط به دره هم همینطور.
سوار اسب شده بود و عکس انداخته بود.
اسبه سوارش شده بود و عکس گرفته بودن باهم.
درحال غذا خوردن عکس گرفته بود.
در حال … هم همینطور!
یک پاشو داده بود بالا و عکس انداخته بود (البته در لباس رزمی)
دوتا پاشو داده بود بالا و عکس گرفته بود.
فکر کنم طفلکی پوزیشن کم آورده بود وگرنه خیلی بیشتر از ۸۰ تا میگرفت.
معلوم نبود با خودش چند چنده بنده خدا .
وارد سایتش شدم. دیدم مالک یک سازمان بزرگ املاک و مستغلاته (که اصلا از این چیزا سر در نمیارم) و کلّی مصاحبه با روزنامههای محلی کرده بود
از آسیب شناسی سازمانهای ایرانی و غیر ایرانی افاضات فرموده بود تا آسیبهای زیستمحیطی ناشی از ایستاده ادرار کردن نهنگها در اقیانوس منجمد شمالی!
در یکی از مصاحبههاش گفته بود تا ۲ سال دیگه همه مردم ایران رو خونهدار میکنم!
به نظر میرسید بدجوری مبتلا به عارضه “دگرخرپنداری” بود این آقای دکتر قصۀ ما.
با توجه به این حرکات مذبوحانه و عاجزانه در راستای برندسازی شخصی، به مدرک دکتراش شک کردم. رفتم به قسمت مشخصاتش. حدسم درست بود. از اون مدرکهایی داشت که دکّـۀ سر کوچهمون سه تاشو ۲ میلیون تومن میفروشه! (معادل دکترا)
دیگه کاری نمونده بود. از سایت ارزشمند و گُهربار آقای دکتر اومدم بیرون. بهرحال اینم نمونهای بود مثل صدها نمونۀ دیگه که در جامعه امروز میبینیم.
هرچند فکر میکنم این بزرگوار از پتانسیل بالایی برای جامعۀ روانشناسی کشورمون از نظر مطالعات در حوزه نارسیسیسم (خودشیفتگی) برخوردار بود.
یکی دوساعتی گذشت. داشتم کارامو میکردم که دوباره اسمس داد:
ــ چی شد؟! (دقیقاً همینطوری نوشته بود)
بدون هیچ پاسخی، بلاکش کردم. به عبارت دیگه کار بهتری نمیتونستم برای این طفلک انجام بدم.
خدا همهمونو به راه راست هدایت کنه.