بعید میدونم حکایت معروف آفتابهدار مسجد شاه رو نشنیده باشین. داستان آدم بیکاری که در زمانهای قدیم، آفتابههای مسجد رو به رنگهای مختلف رنگآمیزی کرده بود و به هر بندهخدایی که با هدف روشنایی چشم و رهایی از عذاب دنیوی(!) قصد ورود به بیتالخلاء (WC) داشت و میخواست مثلاً آفتابۀ قرمز رو برداره با تحکّم و فاز سنگینی که احتمالاً نشان از سالها کار مدیریتی و اجرایی داشت(!) میفرمود:
ــ قرمز نه! اون آفتابۀ آبی رو بردار!
و اگه شخص دیگری قصد داشت مثلاً آفتابۀ آبی رو برداره با تحکّم میفرمود:
ــ آبی نه! اون آفتابۀ زرد رو بردار!
و این قصّه همچنان ادامه داشت.
درنهایت اگه کسی سوال میکرد مگه چه فرقی در اصل موضوع میکنه؟ حضرت آقا پاسخ میداد:
پس من اینجا چه کاره هستم؟!
زمان کودکی که برای اولین بار این حکایت رو شنیدم هرگز فکر نمیکردم زمانی برسه که مصداق بارز این واقعیت دردناک اجتماعی رو در سازمانهای بزرگ و کوچک خودمون شاهد باشیم (مخصوصاً سازمانهای دولتی!)
شکی نیست که همه ما از زمانی که دست راست و چپمون رو شناختیم (البته بنده هنوز هم نشناختم) از محیطهای آموزشی گرفته تا محیطهای اداری به کرّات با آفتابهداران عصر جدید برخورد داشتیم که در عین دست و پا زدن در توهّم خودمهمپنداری، بود و نبودشون برای سیستم هیچ تفاوتی نداشت. از محیط مدرسه تا دانشگاه، از شهرداری تا دادگستری، از فلان اداره تا بهمان وزارتخونه.
برای روشنتر شدن موضوع به مورد زیر توجه فرمایید:
“بخش اول”
مکان: شعبه استان(…) یکی از بزرگترین و معروفترین برندهای لوازمخانگی کشور
زمان: سال ۱۳۹۰
تعداد پرسنل: ۶ نفر (شامل یک مدیرفروش همراه با ۴ ویزیتور و یک نیروی مالی)
میانگین فروش ماهیانه: ۷۰۰ میلیون تومن
.
“بخش دوم”
مکان: همان مکان قبلی
زمان : سال ۱۳۹۴
تعداد پرسنل: ۱۷ نفر (تعریف پستهای مدیریتی جدید و استخدام دو مشاور ورزیده!)
میانگین فروش: کمتر از یک میلیارد تومن.
(با احتساب حداقل ۴ برابر شدن قیمت کالاهای مشابه از سال ۹۰) !
.
شما عزیزان علت اصلی این فاجعه رو در چه چیزی میبینید؟
راهنمایی:
۱٫ مدیران گرانقدر این سازمان، دارای رفتار و تفکرات شبهدولتی زیادی میباشند.
۲٫ (جهت تقلّب!) : با توجه به اصل آفتابهداران عصرجدید به علامت سوال ذهن خود پاسخ دهید.
.
پ.ن دردناک: متاسفانه آمارهای فوق کاملاً واقعیست.